×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

karaj music

x_song.com

× veblage oumumie karaj music matalebe veblag ahang ax biografi clip bazi narm afzar va......
×

آدرس وبلاگ من

masoudahmadi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/masoud5560

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

داستان 18+ { ورود بی جنبه ممنوع }

یک شب که من و همسرم توی رختواب مشغول ناز و نوازش بودیم. در حالی که احتمال وقوع حوادثی هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد یک دفعه خانم برگشت و به من گفت:

- من حوصله‌اش رو ندارم فقط می‌خوام که بغلم کنی!

- چی؟ یعنی چه؟!

و اون جوابی رو که هر مردی رو به در و دیوار می‌کوبونه بهم داد:

- تو اصلاً به احساسات من به عنوان یک زن توجه نداری و فقط به فکر رابطه‌ی فیزیکی ما هستی!

و بعد در پاسخ به چشم‌های من که از حدقه داشت در می‌اومد اضافه کرد:

- تو چرا نمی‌تونی من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه برای چیزی که توی رختواب بین من و تو اتفاق می‌افته؟

خوب واضح و مبرهن بود که اون شب دیگه هیچ حادثه‌ای رخ نمی‌ده. برای همین من هم با افسردگی خوابیدم...



فردای اون شب ترجیح دادم که مرخصی بگیرم و یک کمی وقتم رو باهاش بگذرونم. با هم رفتیم بیرون و توی یک رستوران شیک ناهار خوردیم. بعدش رفتیم توی یک بوتیک بزرگ و مشغول خرید شدیم.

چندین دست لباس گرون قیمت رو امتحان کرد و چون نمی‌تونست تصمیم بگیره من بهش گفتم که بهتره همه رو برداره. بعدش برای اینکه ست تکمیل بشه توی قسمت کفش‌ها برای هر دست لباس یک جفت هم کفش انتخاب کردیم. در نهایت هم توی قسمت جواهرات یک جفت گوشواره‌ای الماس.

حضورتون عرض کنم که از خوشحالی داشت ذوق مرگ می‌شد. حتی فکر کنم سعی کرد من رو امتحان کنه چون ازم خواست براش یک مچ‌بند تنیس بخرم، با وجود اینکه حتی یک بار هم راکت تنیس رو دستش نگرفته‌ بود. نمی‌تونست باور کنه وقتی در جواب درخواستش گفتم:

- برش دار عزیزم!

در اوج لذت از تمام این خرید‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت:

- عزیزم فکر کنم همین‌ها خوبه. بیا بریم حساب کنیم.

در همین لحظه بود که گفتم:

- نه عزیزم من حالش رو ندارم!

با چشمای بیرون زده و فک افتاده گفت:

- چی؟!

- عزیزم من می‌خوام که تو فقط کمی این چیزا رو بغل کنی. تو به وضعیت اقتصادی من به عنوان یک مرد هیچ توجهی نداری و فقط همین که من برات چیزی بخرم برات مهمه!

و موقعی که توی چشماش می‌خوندم که همین الاناست که بیاد و منو بکشه اضافه کردم:

- چرا نمی‌تونی من رو بخاطر خودم دوست داشته‌ باشی نه بخاطر چیزایی که برات می‌خرم؟!



خوب امشب هم توی اتاق‌ خواب هیچ اتفاقی نمی‌افته فقط دلم خنک شده که فهمیده هرچی عوض داره گله نداره...
پنجشنبه 13 مرداد 1390 - 12:51:47 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


جریان خنده دار آقا دیب دارین؟؟؟ بمب خنده حتما بخوانید


سری جدید پ نه پ


باورتون میشه؟؟؟؟؟؟؟؟ رده بندی سرعت اینترنت کشورها


10 دلیلی که خدا زن را آفرید


آخرین مدل حالگیری!!!


پنجاه مزیت زن بودن (اخر خنده)


پَــــ نَ پـَــــ


نامه مادر غضنفر


کد آهنگهای پیشواز آلبوم خاص برای ایرانسل


تصاویر زیبا از کارخانه ماشین سازی لامبورگینی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

138883 بازدید

32 بازدید امروز

17 بازدید دیروز

90 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements